با بابا تماس تصویری گرفتم و همون لحظه داشتم به خواهرزادهم میگفتم میخوایم بابایی رو سوپرایز کنیم، هیچی نگو یه دقیقه. نگو بابام دیده دستمو به نشانه هیس گذاشتم رو دماغم. پرسید چرا میگی هیس؟ گفتم هیچی، به مهمونم گفتم ساکت باشه. یهلحظه بهم امیدوار شد و با خنده گفت: مَرده؟!
رویای لعنتی...برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:54
دختری را میشناسم که ماه آینده فقط با حضور خانواده دوطرف، عروس خواهد شد، چون نمیخواهد اقوامش در این اوضاع و احوال اقتصادی، درگیر هزینه کادو و لباس و آرایشگاه و رفتوآمد بشوند.
رویای لعنتی...برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:54