رویای لعنتی

ساخت وبلاگ

دیروز قبل از ساعت هفت صبح، در خیابان دو ماشین عروس دیدم و به فال نیک گرفتم. آمدم سر کار، همکار قدیمیمان مرده بود. رویای لعنتی...
ما را در سایت رویای لعنتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:54

با بابا تماس تصویری گرفتم و همون لحظه داشتم به خواهرزاده‌م می‌گفتم‌ می‌خوایم بابایی رو سوپرایز کنیم، هیچی نگو یه دقیقه. نگو بابام دیده دستمو به نشانه هیس گذاشتم رو دماغم. پرسید چرا می‌گی هیس؟ گفتم‌ هیچی، به مهمونم گفتم ساکت باشه. یه‌لحظه بهم‌ امیدوار شد و با خنده گفت: مَرده؟!

رویای لعنتی...
ما را در سایت رویای لعنتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 84 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:54

دختری را می‌شناسم‌ که ماه آینده فقط با حضور خانواده دوطرف، عروس خواهد شد، چون نمی‌خواهد اقوامش در این اوضاع و احوال اقتصادی، درگیر هزینه کادو و لباس و آرایشگاه و رفت‌وآمد بشوند.

رویای لعنتی...
ما را در سایت رویای لعنتی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : anidalton بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 5:54